fazestan | ||
|
هم زمان با مادر شدن بدن زنان دستخوش تغییرات بسیاری می شود و ازجمله مهم ترین این تغییرات بزرگ شدن قسمت های اصلی مغز است. هرچه این قسمت ها بزرگتر شوند ارتباط بین مادر و نوزاد نیز عمیق تر می شود. این تغییر در ساختار مغزی موجب می شود مادر برای نگه داری و مراقبت از فرزندش بیشتر تلاش کرده و نسبت به او حساس تر شود.اسکن های مغزی نشان می دهند که تغییرات در مغز از اوایل دوران بارداری آغاز شده و روند آن بعد از زایمان بیشتر و سریع تر می شود و هرچه از زمان تولد نوزاد بیشتر می گذرد بخش هایی از هیپوتالاموس و امیگدالای مغز بزرگتر می شوند که نتیجه آن تغییراتی در خلق و خوی مادران همچون احساس عشق و علاقه بیشتر به نوزاد است. همین تغییرات موجب می شوند زنی که تا چند ماه پیش تنها به خود می اندیشید و یا شب ها با آسودگی به خواب می رفت با تولد فرزندش به سادگی شب ها بیدار شده و به برآوردن نیازهای او بپردازد. همچنین با تولد نوزاد قسمت هایی از کورتکس مغز که مسئول تصمیم گیری و برنامه ریزی هستند نیز بزرگتر می شوند. هرچه رشد این قسمت های مغز بیشتر باشد مادر احساس مسوولیت بیشتری نسبت به فرزند خود داشته و او را بیشتر دوست می دارد و در شرایط پیش بینی نشده می تواند تصمیمات بهتری بگیرد. دانشمندان گمان می کنند با انجام تحقیقات بیشتر می توانند تغییرات مشابهی را در مغز پدرها نیز بیابند.
[ سه شنبه 90/6/22 ] [ 9:19 عصر ] [ hafez ]
* سه چیز در زندگی پایدار نیست. .Three things in life that are never certain*
* سه چیز در زندگی قابل برگشت نیست. .Three things in life that one gone never come back *
* سه چیز در زندگی انسان را خراب می کند. .Three things in human life are destroyed*
* سه چیز انسان ها را می سازد. .Three things that human make*
* سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند است. .Three things in life that are most valuable*
* سه چیز در زندگی هرگز نباید از بین برود. .Three things in life that may never be lost*
* تباهی زندگی ما بر سه اصل استوار است. .Ruin our lives is the three principle*
*خوشبختی زندگی ما بر سه اصل استوار است. .Happiness in our lives has three primary*
[ یکشنبه 90/6/20 ] [ 12:53 عصر ] [ hafez ]
حرف قاف [ یکشنبه 90/6/20 ] [ 11:57 صبح ] [ hafez ]
جواب معما طفلکی ها همشون خیس می شن [ یکشنبه 90/6/20 ] [ 1:35 صبح ] [ hafez ]
شوخی با کتاب فارسی
گاو ما ما می کرد حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند . [ پنج شنبه 90/6/17 ] [ 1:14 عصر ] [ hafez ]
از گل ها ایده بگیرید!
بشر همیشه برای اختراعات و تکنولوژی های مختلف، از طبیعت ایده گرفته است. اما کمتر اتفاق افتاده که از طبیعت برای زندگی درونی خودش ایده بگیرد. با کمی دقت در طبیعت می توان مقایسه جالبی را بین طبیعت و درون انسان داشت. یعنی مقایسه یک سرزمین پر از گل در بهار ، تابستان، پاییز و زمستان، با احساسات آدم ها در موقع شادی ، شیفتگی، بی تفاوتی و نا امیدی ... انسان، ماشین نیست... پس مثل یک ماشین روی یک خط مشخص و از قبل تعیین شده ، تنظیم نشده است. عوامل مختلف طبیعی و غیرطبیعی بر حس و اندیشه او تاثیر می گذارند و او ممکن است در طول یک دوره زمانی ، دچار فصول مختلفی شود. گاهی بهاری باشد ، گاه زمستانی ، گاه پاییزی و گاه تابستانی ... اما مهم ، ثمره است. ثمره، نتیجه، دست آورد؛ طی کردن چهار فصل در یک دشت پر از گل ، به این دلیل است که ثمره ای داشته باشد. غنچه ای بشکفد و دورانی را طی کند و غنچه ای دیگر را بسازد و درنهایت دشتی پر از گل را در هر بهار به ارمغان آورد. این که ما انسان ها دچار زمستان می شویم یا بهار ، نباید ما را از مسیر اصلی ، یعنی از ثمره دادن ، از گل دادن ، دور کند! زمستان برای آن دشت پر از گل ، همان قدر مهم است که بهار ... !!! هرگاه دچار زمستان شدید ، فکر نکنید این زمستان تا به ابد پایدار است... که ریشه ها در زمستان تقویت می شوند!!! وقتی طبیعت دچار زمستان شود. کارش را تعطیل نمی کند و دنیا را تمام شده حساب نمی کند... از گل ها ایده بگیرید!!!!
سخنی از مولا علی (ع) روزگار دو گونه است: روزی موافق طبع تو و روز دیگر برخلاف مرادت روزی که بر وفق مرادت بود سبک سری نکن و روزی که به زیان تو بود افسرده مباش. "حضرت علی (ع)" [ سه شنبه 90/6/15 ] [ 2:35 عصر ] [ hafez ]
امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه در کوچه های ذهنم - اکنون بی تو ویرانه - پشت کدامین در، کسی جز تو تواند بود ؟ ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه ! اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن با هر صعود جاودان ، پیوند پیمانه امشب به یادت مست مستم تا بترکانم بغض تمام روزهای هوشیارانه بین تو و من این همه دیوار و من با تو کز جان گره خورده است این پیوند جانانه چون نبض من در هستی ام پیچیده ، می آیی گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه
گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد عصیانی من! ای دل! ای بی تاب دیوانه! امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد تخدیر هیچ افیون و خواب هیچ افسانه "حسین منزوی"
[ یکشنبه 90/6/13 ] [ 1:17 صبح ] [ hafez ]
سه " الف " اساسی : اطمینان ، ایمان ، امید اطمینان : روزی اهل روستا تصمیم گرفتند برای بارش باران دعا کنند. در روز مقرر همه گرد هم آمدند ولی فقط یک پسربچه همراه خود چتر آورده بود. به این می گویند اطمینان ! ایمان : ایمان همچون کودکی یک ساله است، که وقتی شما او را به هوا می اندازید ، می خندد ، چون یقین دارد شما او را خواهید گرفت. امید : هرشب به رختخواب می رویم ، بدون هیچ تضمینی برای این که فردا صبح از خواب بیدار شویم. با این وجود کلی برنامه ریزی برای روز آینده داریم.
[ جمعه 90/6/11 ] [ 9:37 عصر ] [ hafez ]
او خواهد آمد ... [ جمعه 90/6/11 ] [ 7:57 عصر ] [ hafez ]
[ چهارشنبه 90/6/9 ] [ 12:32 صبح ] [ hafez ]
|
Online User |