fazestan | ||
|
وی که گفته میشود فردی بسیار سخت کوش، محکم، بااراده و مصمم بوده و در همه امور با همسرش همکاری و همراهی نزدیک داشته، متولد سال 1283 در ناحیه سه حسنآباد است. او دکترای حقوق خود را از دانشکده تولوز گرفت و عنوان پایاننامه او "کار زنان و کودکان در امور کارگری در ایران" است. کشاورز در سال 24 به دلیل اینکه نتوانسته بود در فاصله سالهای 16تا 24 وکالت کند، درخواست تمدید پروانه پایه دو میدهد و در 9 مهرماه سال 25 تقاضای پروانه وکالت پایه یک میکند. وی در متن درخواست خود با توضیح اینکه " یک بار در سال 1316 و پس از آن در سال 1324 تقاضای پروانه وکالت دادگستری کردم متاسفانه برخلاف قانون به اینجانب پروانه درجه دو وکالت دادگستری دادهاند؛ اینک تقاضا دارم مقرر فرمایید که پروانه پایه یک که قانونا استحقاق آن را دارم صادرشود." در پاسخ درخواست عنوان میشود که "چون دکتر در حقوق است و در تاریخ 25 تیرماه 25 دو سال سابقه وکالت او تکمیل میشود؛ بنابراین صدور پروانه مورد تقاضا بر طبق شق 3 ماده 3 قانون وکالت بلا مانع است" به این ترتیب در 25 مهر سال 25 با صدور پروانه پایه یک او موافقت میشود. او با وجود موانع فرهنگی بسیار آن زمان به اشتغال به حرفه وکالت دادگستری اصرار میکند و در تحولات آن زمان نیز نقش داشته است؛ همسر وی فریدون کشاورز مدتی در کابینه قوامالسلطنه وزیر فرهنگ بود که پس از ترور محمدرضا شاه از کشور متواری شد و کشاورز نیز همراه همسرش به کشورهایی مانند فرانسه، عراق، الجزایر و نهایتا سویس رفت. وی در دهه 60 در خارج از ایران درگذشت.
از کاترین سعید خانیان اطلاعات بسیار کمی در دست است. با اینکه زمان دقیق گرفتن پروانه وکالت او در دست نیست اما شنیدهها حاکی از آن است که وی دومین وکیل زن از نظر تقدم تاریخی محسوب میشود. گفته میشود که وی با سفارت شوروی همکاری داشت و وکیل شوروی بوده است و وکالتهای دادگاهی را نمیپذیرفت. سعیدخانیان به زبان روسی تسلط داشت و حدود سال 1310 یعنی ده دوازده سال پس از انقلاب کبیر روسیه که حدود سال 1918 بود فارغالتحصیل شد. البته به نظر میرسد که او بیشتر از کشاورز کار وکالت را به شکل عملی انجام داده است اما زیاد در ایران فعالیت نداشته و بعدها نیز به پاریس میرود.
اگرچه مهرانگیز منوچهریان اولین وکیل زن ایران به لحاظ زمانی نیست اما از نظر ابعاد کاری و فعالیتهای حرفهیی میتواند شاخصترین چهره در میان این سه زن باشد. وی به دلیل فعالیتهایش برنده جایزه صلح حقوق بشر سازمان ملل متحد در سال 1968 و برنده جایزه صلح مرکز صلح جهانی از طریق حقوق درسال 1971 بوده است.
منوچهریان در سال 36 پروانه وکالت پایه یک دریافت میکند و طی سالهای 27 تا 61 وکیل پایه یک دادگستری و مشاورحقوقی محسوب میشده است. او سناتور انتصابی مجلس سنا در سالهای 1342 تا 1351 و مشاور حقوقی و جرم شناس در کانون هدایت کودک وابسته به انجمن ملی حمایت کودکان درسالهای 1341 تا 1345 بوده است. اسناد موجود در پرونده وی نشان میدهد که در آبان سالهای 34 تا 41 و 44 تا 55 و57 تا 59 پروانه وکالت وی تمدید شده است. وی در جلسه 13 تیرماه 1347 هیات مدیره کانون وکلا به عضویت کمیسیون بینالمللی کانون وکلا انتخاب شد. در حالیکه گفته میشود در آن زمان زنان را در کانون وکلا نمیپذیرفتند. در کتاب "سناتور؛ فعالیتهای مهرانگیز منوچهریان بر بستر مبارزات حقوقی زنان در ایران" نوشته احمدی خراسانی و پروین اردلان که در سال 82 به چاپ رسیده است، درباره سوابق وی آمده است: او مسلط به زبان فرانسه و انگلیسی و آشنا به زبانهای آلمانی و عربی بوده، دبیر فلسفه و روانشناسی در سالهای 1317 تا 32 در دبیرستانهای تهران و دانشسرای عالی- استاد حقوق جزا درسالهای 43- 47 در موسسه عالی حسابداری، استاد حقوق در بخش قضایی و مشاوران اجتماعی دانشگاه ملی ایران 45- 46، استاد مرکز آموزش سازمان امور استخدامی کشور در سالهای 48- 50 بوده است. همچنین عنوان شده است که وی موسس و رییس و بعدها عضو اتحادیه زنان حقوقدان ایران بوده است که به قول توران شهریاری، کارآموز وی این اقدام منوچهریان یکی از اجتماعات بسیار مهم محسوب میشد که در آن بیش از 50 زن حقوقدان از سراسر جهان به تهران آمدند و جلسه جهانی زنان حقوقدان در ایران تاسیس شد. او همچنین عضو کانون وکلای دادگستری ایران از سال 28 ، عضو اتحادیه بینالمللی وکلای دادگستری، عضو اتحادیه بینالمللی زنان حقوقدان، رییس افتخاری مادام العمر اتحادیه بینالمللی زنان حقوقدان از سال 1963، عضو مرکز صلح جهانی از طریق حقوق، عضو انجمن آمریکایی حقوق بینالمللی، عضو کمیته مکاتبات وابسته به شورای ملی زنان آمریکا، موسس و رییس سازمان داوطلبان حمایت خانواده، عضو انجمن بینالمللی حقوقدانان، عضو اتحادیه بینالمجالس و اولین زن عضو هیات منصفه مطبوعات بوده است. منوچهریان در 26 کنفرانس شرکت کرد و 39 عنوان ترجمه و تالیف و 15 مورد ترجمه میثاق های بین المللی از وی برجا مانده است.
توران شهریاری که خود ششمین وکیل زن ایران محسوب میشود و دوره کارآموزیاش را نزد منوچهریان گذرانده به ایسنا میگوید: مهرانگیز منوچهریان راه دانشکده حقوق را بر روی زنان گشود و در نتیجه ممارست آنها رشتهای به نام حقوق جزا به خصوص برای کودکان بزهکار در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) ایجاد شد و منوچهریان اولین زنی است که در دانشگاه تهران حقوق ایرانی را خوانده بود. وی با اشاره به اینکه اکنون درصد زنان شرکت کننده در آزمونهای وکالت و اختبار افزایش یافته که نتیجه تلاشهای این سه نفر است میگوید: تعداد زنان بیش از 30 نفر در سال 42 نبود. منوچهریان یک کتاب در انتقاد از قوانین به لحاظ حقوق زن به چاپ رساند که اولین کتابی است که یک زن حقوقدان نوشته است. وی با اشاره به اینکه منوچهریان زنی بود که به خاطر ماده 14 قانون گذرنامه از مقام سناتور استعفا کرد گفت: وقتی او از سمت سناتوری استعفا کرد، اشرف هم خوشش آمد که او دیگر سناتور نیست. در آن زمان اشرف نمیخواست زنی بالاتر از او باشد و به همین دلیل اجازه نداد که افتخارات او رو شود. شهریاری با بیان اینکه آنها نسل مادربزرگها محسوب میشوند، به ایسنا میگوید: بیشتر فعالیت آنها فرهنگی بود و مسلما آگاهی و اطلاعات زنان در حال حاضر به دلیل گسترش ارتباطات بینالمللی بسیار بیشتر است. در آن زمان کار زن را خیلی جدی نمیگرفتند ولی اینها رفتند و مقاومت کردند.
در این مقاله، به معرفی شروط ضمن عقد و بررسی اجمالی موانع بر سر راه زنان برای گنجاندن این شروط در عقدنامهها پرداختهایم. آماری که به آن استناد شده، از پاسخهای دانشجویان یکی از دانشگاههای دولتی به یک پرسشنامه بهدست آمده است.
چون پولش را میدهم، انتخاب با من است! در قوانین حقوقی ایران، اختیار تعیین شهر و محل زندگی زوجین اصولاً با مرد است. مادة 1114 قانون مدنی در این زمینه مقرر میدارد: «زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند، سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.» در واقع، شوهر باید اقامتگاه مشترک را معین کند و زن اصولاً تابع ارادة اوست. بسیاری از مردان، حتی در جامعة کنونی، به بهانههایی همچون «مرد رئیس خانواده است»، «بالاخره مردی گفتهاند...» یا در نهایت با آوردن این دلیل که «چون پولش را میدهم، پس انتخاب با من است» حق هرگونه اظهارنظر در مورد محل زندگی را از زنان خود سلب میکنند. این باور که تعیین محل زندگی منحصراً حق مرد است بهقدری برای مردان بدیهی است که در نتایج آماری بررسیها، در مقایسه با سایر شروط، پایینترین درصد موافقت با قائل شدن چنین حقی برای زنان و کمترین میزان اطلاع از وجود چنین شرطی (42 درصد) به حق مسکن و تعیین اقامتگاه از سوی زنان اختصاص یافته است. حق اشتغال، یک حق صوری مادة 1117 قانون مدنی به مرد حق داده است که در برخی موارد، زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی بداند منع کند. متن مادة مزبور بدین شرح است: «شوهر میتواند زنِ خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.» از نظر فقهی نیز اصولاً «خروج زن از خانه، به هر منظوری که باشد، باید با موافقت شوهر انجام پذیرد. بنابراین، چنانچه زن در هنگام ازدواج شاغل نبوده و ازدواج با شرط اشتغال انجام نگرفته باشد، شوهر میتواند مطلقاً زن را از اشتغال به هرگونه حرفه در بیرون منع کند.»3 با توجه به توجیه فقهی که عنوان شد، فایدة شرط حق اشتغال که میتوان آن را ضمن عقد در عقدنامه گنجاند تا حدودی روشن است. در حالتیکه زن در هنگام ازدواج شاغل نبوده یا ازدواج با شرط اشتغال انجام نگرفته باشد، مردان با توجه به اختیارات ویژة فقهی که دارند، میتوانند بدون هیچ دلیلی مانع از اشتغال همسر خود شوند. البته حتی اگر زنی قبل از ازدواج شاغل بوده و در ضمن عقد هم شرط اشتغال شده باشد، شوهر میتواند با ارائة دلیل به دادگاه، او را از حرفة خود منع کند. حقوقدانان در توجیه این ماده به این نکته اشاره کردهاند که «چون شوهر ریاست خانواده را به عهده دارد، در راه مصلحت خانواده، با پارهای شرایط مقرر در قانون، میتواند از حرفه و کار زن جلوگیری کند.»4 بنابراین، در قوانین حقوقی ما، اشتغال زنان مقید به رعایت مصلحت خانواده شده و از مصلحت خانواده هم تعریفی ارائه نشده است. در واقع، دربارة اینکه آیا شغلی منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات زن و مرد است یا نه، ضابطة کلی نمیتوان بهدست داد. تا قبل از تصویب قانون حمایت از خانواده مصوب 1346، مردان بهعنوان رئیس خانواده این اختیار را داشتند که بدون حکم قبلی دادگاه، زن خود را از اشتغال به شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود میدانستند منع کنند. بسیاری از مردان، با سوءاستفاده از چنین امتیازی و غالباً بهدلیل تمایل نداشتن به اشتغال زن خود در خارج از محیط خانه و برخورداری او از استقلال مالی، مانع از کار کردن زنان میشدند. با تصویب قانون حمایت از خانواده که متضمن قواعد تازهای بود و گرایش قوانین جدید حقوقی را به حمایت بیشتر از حقوق زن و ایجاد تساوی بین حقوق زن و مرد نشان میداد، شوهر موظف شد که بهعنوان مدعی در دادگاه اقامة دعوی کند و بعد از اثبات منافات داشتن شغل زن با مصالح خانوادگی و حیثیت خود او یا زن، منع او را از دادگاه بخواهد. در قوانین حقوقی کنونی ما، با توجه به مادة 18 قانون جدید حمایت از خانواده مصوب 1353، «شوهر میتواند با تأیید دادگاه زن خود را از اشتغال به هر شغلی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت خود یا زن باشد منع کند. زن نیز میتواند از دادگاه چنین تقاضایی نماید.» اثبات منافات داشتن شغل زن با مصالح خانوادگی به عهدة مرد است و تشخیص اینکه شغل زن یا شوهر منافی مصالح خانوادگی یا حیثیت هست یا نه، با قاضی است که باید در این زمینه به عرف رجوع کند. تا اینجا سیر تغییر قوانین ایران در زمینة حق اشتغال زنان را به اجمال بررسی کردیم که، با اغماض فراوان، میتوان آن را سیری روبهرشد دانست که نتیجة افزایش سطح آگاهی زنان و پیگیری حقوقشان از طریق دادگاههاست؛ و در نهایت فقط منع اشتغال زنان از سوی مردان را، با لزوم مراجعه به دادگاه، کمی به تعویق انداخته است. میزان بالای پذیرش شرط اشتغال زنان در آمار بهدستآمده از جامعة تحقیق (77 درصد موافق در میان زنان و حتی مردان) نشان میدهد که این شرط رایجترین و پرطرفدارترین شرط در مقایسه با سایر شروط است. اما همانطور که گفته شد، این شرط، شرطی صوری است که حتی گنجاندن آن در عقدنامه نیز نمیتواند پشتوانهای برای زنان شاغل و همة زنانی که تمایل به اشتغال دارند باشد. تغییر قوانین در این زمینه مستلزم تغییر نگرشهای سنتی و فقهی به جایگاه زن در جامعه و خانواده است. مرد عاقلتر است! اما مسئلة اصلی در شروط ضمن عقد، بحث طلاق است. در قوانین حقوقی ایران، علیالاصول اختیار طلاق بهدست مرد است، یعنی مرد هروقت که بخواهد میتواند اقدام به طلاق دادن زن خود کند و ملزم نیست دلیل خاصی را برای تصمیم خود ذکر کند؛ ولی این محدودیت برای زن وجود دارد که اگر بخواهد طلاق بگیرد، حتماً باید به دادگاه مراجعه کند و برای رسیدن به مقصود خود از هفتخان رستم بگذرد. آیتالله مطهری نیز در توجیه اختیار مرد در طلاق، علاوه بر اشاره به غلبة احساسات در زن و عاطفی بودن او، به این نکته اشاره کرده است که «هر زمان شعلة محبت و علاقة مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعی مرده است. طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را بهدست مرد داده است.»6 البته پرداختن به این موضوع، و نقد این توجیهات، هدف این نوشته نیست و آن را به فرصتهای بعدی موکول میکنیم. البته ذکر حق طلاق بهتنهایی در عقدنامه هیچگونه قابلیت اجرایی ندارد چون طلاق از نظر حقوقی یک حق نیست که دادنی یا گرفتنی باشد، بلکه یک ایقاع مختص به شوهر است و فقط مرد میتواند به همسر خود وکالت دهد که از طرف او این ایقاع صورت گیرد. این نکتة مهمی است که در هنگام وقوع عقد نکاح باید به آن توجه شود. بچههایمان را نمیخواهیم! حضانت عبارت است از «اقتداری که قانون به منظور نگهداری و تربیت اطفال به پدر و مادر آنها اعطا کرده است و در این اقتدار، حق و تکلیف به هم آمیخته است.»10 همانطور که اشاره شد، در مورد حضانت فرزندان نظریههای متفاوتی ارائه شده است. گروه کثیری از حقوقدانان معتقدند که قانون مدنی حق حضانت را قابل انتقال نمیداند. درحالیکه به عقیدة نگارنده، همانطور که نگاهداری طفل تکلیف پدر و مادر است و آنان نمیتوانند از زیر بار آن شانه خالی کنند، نگاهداری طفل به تصریح قانون حق نیز بهشمار میرود زیرا جز در مواردی که قانون مصلحت فرزند را در نظر گرفته است، نمیتوان پدر و مادر را از این امتیاز محروم ساخت. بنابراین، با توجه به رعایت مصلحت طفل و همچنین با توجه به مادة 12 قانون حمایت از خانواده که دادگاهها را در ترتیب نگاهداری اطفال با توجه به وضع اخلاقی و مالی طرفین بهعنوان مرجع تصمیمگیری معرفی کرده است و به این ترتیب ممکن است در مواردی دادگاهها با در نظر گرفتن شرایط فوق والدین را از تکلیف خود محروم سازند، میتوان نتیجه گرفت که باید حضانت را یک حق نیز در نظر گرفت و برای پدر و مادر، در اجرای این امتیاز، حق انتخاب قائل شد. با تأکید بر استدلال فوق، بعید به نظر میرسد که بتوان شرط حضانت فرزندان پس از طلاق برای مادر را جزء شروط باطل محسوب کرد. البته با توجه به آمار بهدستآمده، ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از مادران جامعة ما با گرفتن حق حضانت فرزندان خود بهشدت مخالفاند. از دلایل مخالفت آنان میتوان به نداشتن تمکن مالی و امکانات کافی برای این مهم اشاره کرد. البته از دیگر دلایل مخالفت زنان جامعة ما با شرط مزبور، که شاید مهمترین دلیل باشد، همان نگاه فرودستانگاری زن در بافت جامعة ماست که سابقهای به وسعت تاریخ دارد و چنان در اندیشة زنان ما رخنه کرده است که آنان را قائل به بیحقی و بیکفایتی خود در بسیاری از امور، از جمله سرپرستی فرزندشان، ساخته است. ما آبرو داریم! تقسیم داراییهای مشترک (داراییهایی که زن و مرد پس از ازدواج بهدست آوردهاند) بعد از طلاق از دیگر شروطی است که میتواند پشتوانهای بهشمار آید برای حمایت از حقوق زن و جبران کاستیهای قانون، بخصوص در مورد زنی که به ارادة همسرش مطلقه میشود. این شرط که از نظر بسیاری، موجب ضرر مرد است از جانب دادگاه قابل تعیین و تشخیص است و به این ترتیب نمیتوان ضرری را برای مردان متصور دانست. شرط مزبور نه خلاف قانون و شرع است و نه به نظم عمومی و اخلاق حسنه لطمه میزند. بنابراین، میتوان صحت این شرط را پذیرفت و از آن استفاده کرد. موارد ذکرشده تنها گوشهای از مشکلات زنان جامعة ما برای دستیابی به حقوقشان، آن هم از طریق گنجاندن شرط در عقدنامه است. در شرایط خاص امروز که قانونگذار ما هیچ تغییر بنیادینی را در قوانین تبعیضآمیز برضد زنان برنمیتابد، این زنان هستند که باید با ارتقای سطح دانش و آگاهی خود به پیگیری حقوق و مطالباتشان برخیزند و خواستار اصلاح قوانین شوند و از آن مهمتر، درصدد تغییر نگرشهای سنتی و تاریخی جامعة ما نسبت به زن برآیند. در صورت گسترش گنجاندن این شروط در عقدنامه، میتوان به تعدیل مبانی قوانین امیدوار بود.?
هدیه قوه قضائیه 6شرط ضمن عقد برای زنان
الف. شرط تحصیل ب. شرط اشتغال ج.شرط وکالت زوجه در صدور جواز خروج از کشور د. شرط تقسیم اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی ه. شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق و. درج شرط وکالت مطلقه زوجه در طلاق این شرط به صورت زیر مطلوب می باشد: این اجبار قانونی که زن را مکلف به انجام کارها، تعیین حدود خواسته ها و انتظارات و تعیین وظایف خود و شوهرش می کند، نمی تواند تعهدی حاصل از یک ارتباط نزدیک و صمیمی باشد. متاسفانه در بسیاری از خانواده های کنونی، تعهد عشق، جای خود را به توانایی کنترل رابطه با سوی شوهر و تمکین زن از او داده است و این جبر تعیین شده قانونی، رابطه عاطفی بین آنان را تحت الشعاع قرار می دهد. بنابراین، لازم است برای داشتن یک خانواده برابر که در آن کرامت انسانی و حقوق ذاتی همه اعضای خانواده حفظ شده باشد، طرحی نو در اندازیم. این شرط ها می توانند تا حد زیادی آزادی اراده زن و شوهر را در تاسیس نهاد بنیادین خانواده تضمین کنند.
منبع:http://lawbank.blogfa.com/post-193.aspx
[ یکشنبه 89/11/17 ] [ 12:23 صبح ] [ hafez ]
|
Online User |