fazestan | ||
|
فصل شکوفه بار انتظار در اعماق سرد جنگل های بکر، انتظار را می توان دید. برقطره های درشت و زلال شبنم های صبحگاهی، انتظار را می توان خواند. انتظار دست نوازشگر خورشید را، تا قصه پرواز را در گوش این مرواریدهای غلتان زمزمه کند. انتظار را در نغمه پرندگان به هنگام بهار، در نگاه سبز دشت ها و باغ ها در فصل شکوفه بار، و در نفس نفس زدن های زمین- درخت، کوه، جنگل و صحرا – و در زیر هرم داغ تابستان می توان دید. انتظار دست نوازشگر نسیم است و ، رعد و برق و نم نم باران. ای منجی انسان سرگشته امروز، بیا و دل دردمند انسان را مرهمی از عشق بگذار تا شاید خورشید ایمان را در آسمان لاجورد هستی ببیند. ای نمونه قسط و عدل بیا که خانه های محقر، کودکان یتیم و گریه های شبانه مادران، در هر نفس، لحظه آمدنت را شماره می کنند. انسان امروز در میان قید و بند ایسم ها محصور مانده و حقیقت را فراتر از مرزهای لیبرالیسم و کاپیتالیسم جست و جو می کند و در سرسام پول و ثروت و در قرن اصالت اقتصاد، به دنبال منجی بزرگی می گردد که از معجزه عشق بگوید، از اصالت معنویت، از اصالت ذات الهی انسان. ای نسیم قدسی، کویر تشنگی مداممان، در انتظار باران ظهورت لحظه شماری می کند، تب و تاب از کف داده است، سر بر آستان جنون می ساید و نماز باران به جای می آورد، نماز باران عشق، باران ایثار، باران خلوص، باران ظهور. ای برطرف کننده تردیدها و ترس ها و نگرانی ها ! ای مایه تسکین، ای باران نور، ای نور باران! شیدای یک لحظه دیدنت هستم، مست ولای تو و هست ولای تو. بیا، و دل مضطرب مرا و دیدگان منتظرم را به باران عنایتت سیراب کن! الهم عجل لولیک الفرج [ جمعه 90/3/6 ] [ 5:39 عصر ] [ hafez ]
|
Online User |