السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها
بیمارت ای علـی جان جز نیمه جان ندارد
میلـی به زنـده مانـدن در این جهـان ندارد
غـم چون نسیم پائیز برگ و بر مرا ریخت
ایـن لالـه بهـاران غیــر از خــزان ندارد
بگــذار تـا بمیــرد ، زیـن باغ پـر بگیــرد
مـرغــی کـه حـق مانـدن در آشیـان ندارد
خواهم که اشک غربت از چهره ات بگیرم
شـرمنــده ام کـه دیگـر دستـم تـوان ندارد
بگـذار کس نداند در پشـت در چـه بگذشت
مــن لـب نمی گشایــم محسـن زبـان ندارد
هـرکس سراغم آمــد با او بگـو که زهـرا
قـدرش عیان نگردیـد قبـرش نشـان ندارد
شهـری کــه در امانند حتـی یهــود در آن
در بیـن خانـه خــود زهـــرا امــان ندارد
ای نالــه ها بـر آئیـد ای لالــه ها بریزید
گلـزار وحــی دیگـر سـرو روان ندارد